از شیر گرفتن
این روزا خیلی عصبی ام و استرس دارم آخه باید دیگه از شیر بگیرمت نمیدونم چیکار کنم هر روز میگم از فردا ولی دوباره دلم نمیاد چند روزی میشه که از نظر روانی باهات کار میکنم تا میمی میخوای بخوری اولش میگی روشا بزرگ شده خانم شده می می دیگه نخوریم نی نی باید می می بخوره روشا غذا بخوره...ولی بعد دوباره می می میخوردی آخه شما خیلی می می دوست داری راستش خودمم دلم نمیاد دلم واسه ی نگاهات حالت چشمات که توی چشمام نگاه میکردی و با تمام وجودم احساس میکردم داری ازم تشکر میکنی که خوشمزه ترین غذای دنیا رو میخوری میدونی عزیزم این لحظه ها فقط مال من و شما بود هیچ وقت نگاهای قشنگت از جلو...