دومین روز از شیر گرفتن
امروز پدر جون اومد دنبالمون که بریم خونشون زیاد بهونه نمی گرفتی ولی برای خواب بعد از ظهرت کلی گریه کردی تا خوابت برد و یک ساعت هم بیشتر نخوابیدی و می می میخواستی خاله سی سی از سر کار برگشته بود و کلی باهات بازی کرد بعد هم با پدر جون و مادر جون رفتیم بیرون برات یک دست لباس خوشگل خریدیم و کلی خریدای دیگه کردیم به شما که خیلی خوش گذشت چون همش می دویدی منم باید دنبالت میکردم شب هم زود خوابت برد. قشنگم دوست دارم و خوابای خوشگل ببینی نازنینم ...