خدایا شکرت به همه ی نعمت هات...
شکرانه ی زندگیم!!
این جمله ایی که چند روزِ یادش گرفتی و بیشتر وقتها مخصوصا" قبل از خواب تکرارش میکنی....البته قبل تر هم میگفتی والان میگی خدایه شکرت به همه ی نعمتهات....نمیدونی مامانم هر بار که این جمله رو ازت میشنوم باز برام جدیدِ وناخداگاه همراهیت میکنم و خدارو شکر میکنم بابت همچین فرشته ای....
امروز که داشتی این جمله رو میگفتی....بعدش گفتی که پدر نمیگه به همه ی نعمتات....فقط میگه خدایا شکرت...جالبه که به همه ی نعمتها رو از پدر یاد گرفتی ولی شاکی هم هستی که چرا پدر میگه فقط خدایا شکرت....
دختر همه چیز تمامم اگر بدونی چقدر عاشقتم...چون توبزرگترین نشانه ی پروردگار منی! باهر دم و بازدمم خدارو شاکرم....
شکرانه ی زندگیم ماه تولد من و پدرو یاد گرفتی ولی چون تولد خودت 10 تیرِِ فکر میکنی دهم برای همه یکسانه! ..میگم روشا تولد مامان کیه ؟میگی 10 خرداد....تولد پدر کیه ؟میگی 10 مرداد....خودت چندم بودی؟ منم 10 تیر دیگه.....
بعضی وقتا باز دکتر میشی مچ دستو میگیری مثلا" نبضمو گرفتی...بعد چشمامو نگاه میکنی بعد میگی دهنتو باز کن....بعد میگی همه چیت خوبه فقط احساس میکنم یه ریزه تب داری
چی مامان احساس میکنی ....آخه تو میدونی احساس چیه....آره دیگه فکر میکنم ...احساس میکنم...
از سرگرمیات بگم که پارک رفتن و دوچرخه بازی و تاب سواری همچنان بپربپر کردن ...یکی از دوچرخه هات توی پارکینگه و بعض شبها با پدر میریم پیاده روی تا شما دوچرخه بازی کنی..عاشق قدم زدنی و وقتایی که بیرون میریم میگی مامان بریم قدم بزنیم با ماشین نریم
یه روز با پدرجون رفتیم که کلاس زبان بنویسمت...وقتی سنتو پرسید گفت توی این سن ثبت نام نداریم...بعد قرار شد با مدیرش حرف بزنم ببینم میتونم متقاعدش کنم ..آخه خیلی دوست داری بری و مرتب میگی پس من کی باید برم کلاس!!!
یه بار بهم گفتی من میرم کلاس زبان بعد خودم تنها میرم پارک بعدم میام خونه..گفتم نمیشه مامان برای تنها رفتن خیلی زودِ من نگرانت میشم خیلی خطرناکه...گفتی نگران نباش من حواسم هست
عاشق خندهاتم، همیشه گل خنده رو لبات عشقم!
لوگوهاتو آوردی که با پدر بازی کنی....بعدپدر اینارو برات درست کرد و گذاشت روی سرت!
با احساسم! بزرگترین حس دنیای من ....دوستت دارم به بلندای هستی که همه ی هستی منی!