جشن تولد فرشته ی ما....
فرشته کوچولوی ما!
دختر قشنگم اومدم برات از جشنت بنویسم سعی میکنم بیشتر برات عکس بذارم و کمتر توضیح بدم چون لحظه به لحظه ی تولدتو داری!
از شب قبل که مشغول تزیین خونه و درست کردن گیفتاییم...
کیسه های گیفت کار دست خاله مریه..مرسی مریم جون...
عکسای روز تولد....
پذیرایی شامل شربت و میوه و پف فیل و اسنک ....
وشامل انواع نوشیدنی گرم به صورت سلف سرویس برای کسانی که اهلش بودن که خیلی هم مورد استقبال قرار گرفت!
و اما شام...برای شام رفتیم طباخی که همیشه ازش غذا میگیریم سفارش جوجه و کباب بدیم که گفت شنبه بعداز ظهر پخت ندارن و چون صبح شنبه رفتیم برای سفارش هیچ کار دیگه ایی ازمون بر نمیاد جز اینکه از کبابی که ازش کباب میخریم سفارش کباب دادیم و خودم برنج پختم ..ببخش گلکم که غذا یه نوع شد...خیلی ناخواسته بود !بماند که من چقدر حرص خوردم......
برای کیک هم همینطور با اینکه این دومین جایی بود که رفتیم برای سفارش کیک وقول داد صورت کیتی رو قشنگ در بیاره این شکلی شد ولی طعمش بی نظیر بود مامانم...
چیزی که برام خیلی مهمه این بود که بهت خیلی خوش گذشت ازاول تا آخر مجلس پا به پای همه میرقصیدی و خسته نمیشدی ..فقط بعضی وقتا تو بغل می اومدی و میخواستی برقصی
و اما هدایا....قسمت خوش تولد....اول تشکرازهمه به خاطر لطفی که به دخملی داشتن و شرمندمون کردن همه چی تو کادوهات بود ...پول و طلاو لباس و عروسک و اسکوترو....
اما از اونجایی که عاشق کفشی !هدیه دایی سعید که کفش بود خیلی نظرتو جلب کرد و همینطور اسکوتر چون تا الان نداشتی و برات جذاب بود و یه هدیه ایی که برای من خیلی ارزشمند بود عروسکی بود که مامان آریا (مصی جونم) برات از تهران پستش کرده بود و دوروز قبل تولدت به دستت رسد و خیلی دوستش داری....
مامانی رو هم شرمنده کرده بودن و برام هدیه فرستادن...مرسی خاله مصی مهربون..اینم اون عروسک خوشگل
و اما در نهایت مامانی !یه مقوای کوچیک برای یادگاری نوشتن مهمونا درست کردم..البته این رو از مامان کیانای نازم یاد گرفتم و خیلی از اینکار خوشم اومدو حسابی مهمونا به وجد اومدن و صفی بود برای نوشتن یادگاری واسه ی شما...
نهایتا" عسلم... برای تشکر از مهمونا و برای اینکه یه یادگاری کوچیک ازتولد ٣سالگیت داشته باشن این یادبودارو باهم به مهمونا دادیم
اینجاهم دیگه خیلی خوابت میادولی همش میخوای از جشنت حرف بزنی..مامان میگه روشا بهت خوش گذشت با یه لبخند رضایت بخش میگی بله خیلی خوب بود مامانی خیلی رقصیدم
پرنسسم روز تولدت بهترین اخلاقی که میتونستی داشته باشی رو داشتی ...به هدیه هات دست نمیزدی ..بد اخلاقی نمیکردی و فقط میخواستی برقصی...یه بار گفتی این کادویی که نی نی آورده ماله خودشه...گفتم نه برای شما آورده...با خوشحالی گفتی مرسی چه نی نی خوبیه که برام کادو اورده...
خوشحالم که روز دنیایی شدنت هم به تو و هم به همه ی کسانی که اینجا بودن خوش گذشت ...همه شادو خندون فقط پدرجون و مادرجونی بعضی وقتا چشمشمون اشکی میشد و به خاطر شما سعی میکردن خودشون رو کنترل کنن...مطمئنم که دایی علی هم پیشمون بود