روشا و مهربونیاش
مهربونم خیلی وقته که میخوام از مهربونیات بگم. عزیز جون دختر مهربونم صدات میکنه میگه روشا خیلی با محبته هر وقت چیزی میخوری به هرکی پیشت باشه تعارف میکنی و هیچ وقت چیزیو تنها نمیخوری وقتایی که بد غذا میشی اگه مامان بهت بگه خواهش میکنم اینو بخور چون میبینی مامان ناراحته به زورم که شده میخوری
یه روز که داشتم ظرفهای ناهارو میشتم اومدی گفتی مامان بوس کنم منم دولا شدم که بوسم کنی اول گفتی لبارو بوس کنم بعد گفتی چشارو بوس کنم بعد گوشا بعد دماغ منم که از بس که ذوق مرگ شده بودم کف آشپزخونه پهن شدم خلاصه اونروز ٢ساعتی ظرف شستنم طول کشید آخه دیدی من خیلی ذوق کردم شما هی منو میبوسیدی
موقع خداحافظی با همه خدافظی میکنی وقتی هم بت میگن نرو میگی فردا میام باشه
با دختر عموتم خیلی مهربونی وقتی اومده بودن کم مونده بود بخوریش
وقتی اسباب بازی که دستت بود میخواست تا میگفتیم بهش بده شما هم بهش میدادی ومعلوم بود از خوشحالیش شما هم خوشحال میشی
تازگیها هم وقتی یه کار بد میکنی میگم مامان از دستت ناراحته زود میگی مامان دوست دارم نمیدونی چقدر قشنگ این جمله رو میگی منم عاشقانه دوست دارم به اندازه ی دل پاکت به اندازه ای تمام مهربونیات