من دیگه بچه نمیشم...
ستاره ی آسمونم روشا جان!
مامانیه من تازگیا یاد گرفتی آهنگ میخونی!و از اونجایی که پدر خیلی به ترانه های داریوش علاقه داره ما بیشتر وقتها توی ماشین داریوش گوش میدیم و پدر هم آهنگهارو زمزمه میکنه شما هم یکی از آهنگهارو یاد گرفتی و به پدر هم میگی نخون تا من بخونم!
به تو میگم عاشقی ثمر نداره واسه تو جز غم و دردسر نداره
من دیگه بچه نمیشم آه دیگه بازیچه نمیشم ...
شما هم تا اینجاشو یاد گرفتی وقتی میخوای بگی آه حسابی میکشیش وخلاصه خیلی حرفه ای میخونی توی خونه هر موقع یادتت بیفته برای خودتت میخونی منم که میدونی چقدر عاشقتم کلی با صدات حال میکنم...
من قبلا" وقتی از چیزی ناراحت بودم داریوش گوش میدادم ولی از و قتی دایی فوت کرده هر روز بهش گوش میدیم آخه دایی عاشق ترانه هاش بود و مرتب گوش میکرد و عادت داشت که باهاش بخونه...
وقتی به داریوش گوش میدم احساس میکنم پیشم نشسته و داره باهاش میخونه!ولی از وقتی شما داری میخونی یه لذت دیگه ای میبرم کلی با پدر بهت میخندیم
فرشته کوچولوی من امروز ٢٧ ماه از عمر قشنگت میگذره و ٢٧ ماه از لذت مادر بودن من برای همین باز خدارو شاکرم برای تمام مهربونیاش !
امروز تولد خاله سایه است میخوام از اینجا هم بهش روز قشنگ دنیایی شدنش رو تبریک بگم و بهش بگم خیلی دوستش داریم...
دیشب ما خونه ی خاله سایه بودیم و کلی از حرف زدنات آهنگ خوندنات لذت بردیم خوشحالم که باعث خوشحالی همه میشی عزیزم ایشالا همیشه شاد و سالم باشی
یادت نره دنیای ما فقط فقط با شما زیباست
دوستت دارم مامانی...