روشاروشا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

برای دخترم روشا

یه روز بد...

1390/8/29 2:15
نویسنده : مامان مری
599 بازدید
اشتراک گذاری

زیباترین آرزوی من روشا جان!

مامانیِ من! دیروز یکی از روزای بداخلاقی شما بود  الان که برات مینویسم یکِ صبحِ من از ناراحتی خوابم نمیبره  اومدم تا بنویسم شاید یکم سبک بشم !نمی دونم چت بود ولی دلت خیلی پربود خیلی بهانه گیر بودی ...

www.smilehaa.org

با اینکه ساعت ١٠ از خواب بیدار شده بودی دلت نمیخواست بعد از ظهر بخوابی و چون خواب بعدازظهر شما برای من مثل یه اصل توی زندگیه! گیر دادم که بخوابی شما هم نمیخوابیدی و کلی گریه کردی تا اومد خوابت ببره پسر خاله ی مامانی زنگ زد و میخواست راجب کارش باهام مشورت کنه آخه من به اندازه ی دایی علی دوستش دارم اونم باهام خیلی دردودل میکنه!

www.smilehaa.org

خلاصه وقتی حسن زنگ زد دیگه بهونه دستت اومد شروع کردی به بازی و خنده منم دیگه کاری ازم بر نمیامد یک ساعتی با هاش حرف میزدم وقتی تلفن قطع شد بیخیال خوابت شدم وبرات میوه و آجیل اوردم باهات بن بن بن کار کردم و پدر اومد یه استراحتی کرد و رفتیم خونه ی عزیز اینا اونجام یک ساعت نشستیم وزود اومدیم خونه که شما بخوابین ولی ...

www.smilehaa.org

شامتو دادم دندوناتم مسواک زدم و رفتیم توی اتاق خواب چشمت روز بد نبینه از بس که گریه کردی و گفتی میخوام برم پیش پدر!پدر هم رفته بود حمام ولی هنوز زیر دوش نرفته بود من آوردمت بیرون اتاق که ببینی پدر رفته حمام !

پدرم در حمام باز کرد تو بدتر کردی من دوباره رفتم توی اتاق درو بستم که شما خیلی بدت اومد انگار بدترن توهین دنیا بهت شده بود پدر هم دید آروم نمیشی اومد بیرون و بغلت کرد شما هم با بغض تعریف میکردی که مامان منو اذیت کرده در اتاق رو بسته و... 

www.smilehaa.org

منم که بهم بر نخورد!اومدم توی سالن نشستم جلوی تلویزیون گفتم تقصیر خودمه که میخوام شما بخوابی! محبت زیادی که میگن نتیجه ی عکس میده همینه...

leila-diyako

پدر هم آوردت پیشم که وساطتت کنه باهام آشتی کنیم منم خیلی شاکی بودم البته میدونم تمام این داستانها مال این بود که نخوابی وجالب اینجا بود که خوابت میامد توی ماشین به زور بیدار نگهت داشتیم که شکم ِ خالی نخوابی !

بوسم میکردی ولی ازم ناراحتم بودی میگفتی شما منواذیت کردی درو روی من بستی من از شما ناراحت شدم منو میگی زدم زیر گریه که مامان من هر کاری میکنم برای اینکه شما اذیت نشی حالا من چه جوری شما رو اذیت میکنم!

05100000

 

 وبرات توضیح میدادم وانتظار داشتم شما بفهمی که پدر اومد و گفت مری این بچه ٢ سالشه! تقصیره خودت از بس حرفای قلمبه میزنی مارو بد عادت کردی وای مامان تا امروز انقدر اشک نریخته بودی چقدر از خودم بدم اومد نمیدونستم چیکار کنم وشما یه لحظه از یادت نمیرفت !

www.smilehaa.org

ومنم هیچ موقع یادم نمیره بی خواب شده بودی و  کلی بد اخلاق !آخر من و پدر رفتیم بخوابیم که گفتی منم خوابم میاد دوباره بهونه گرفتی که پیش شما بخوابم و مرتب تعریف میکردی منو اذیت کردی تا پدر برات قصه گفت و خوابت برد

 www.smilehaa.orgwww.smilehaa.orgwww.smilehaa.org

منم از شدت ناراحتی در حال انفجار بودم و دلیل این همه ناراحتیت رو نفهمیدم به پدر گفتم حالم بده نمیتونم بخوابم اومدم تا برات بنویسم از بدترین روزی که با هم داشتیم پدر هم اینجا کنارم نشسته و دلداریم میده!

منم که دلم پر بود کلی اشک ریختم و به پدر گفتم چیکار کنم حالم خوب بشه چیکار کنم که یادم بره یه داداشی داشتم به اسم علی !چند روزه که سی دی های قدیمیتو میذارم توشون یا صدای دایی هست یا خودش !برای اولین بار که دیدی یه دفعه داد زدی مامان دایی علی اومده بیا ببین...

leila-diyako

کاش مشهد نرفته بودیم از وقتی از اونجا اومدم خیلی بدترم !یه وقتایی که با مادر جون حرف میزنم میخوام از دایی بپرسم بگم کجاست! چیکار میکنه !

16200000

واقعا" علی کجایی!!!

17300000 

قشنگترین حس زندگی من !

برای من  کنار تو بودن!

نفس کشیدن کنار شما!

یعنی همه ی آرامش دنیا...

همین برای من کافیه! همین که کنار شما و پدر نفس میکشم!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان نوژا
29 آبان 90 8:17
سلام دوست گلم این اتفاقها واسه همه مادر و فرزندها میافته ناراحت نباش .من جای شما نیستم اما احساساتت رو درک میکنم منم یه ادم احساسیم نمیتونم اتفاقهای بدو فراموش کنم.همیشه تو ذهنم مرور میشه سعی کن اینجوری نباشی خیلی اذیت میشی از خدا میخوام تحملت رو زیاد کنه گلم
بوس واسه روشا و مامان گلش


مرسی دوست عزیزم میدونم گلم خودم خیلی اخلاقم بد شده. کاش حالو هوام عوض بشه اگرنه...
مامان آريا
29 آبان 90 11:05
سلام عزيزم واقعا"‌خيلي ناراحت شدم از خوندن پستتو و بغض گلومو گرفت حستو مي دونم ولي مطمئن باش داداش عليتم جاش خوبه فقط يه ناراحتي داره اونم اينه كه وقتي مي بينه تو اينقدر داري خودتو اذيت مي كني با سرنوشت نمي شه جنگيد فقط بايد باهاش كنار اومد تو هم بايد نبود داداشتو قبول كني و باهاش كنار بيايو كمتر خودتو اذيت كني تا روح داداشتم در آرامش باشه
از كجا معلوم كه بد قلقي روشا به خاطر كسلي و ناراحتي خودت نبوده درسته روشا جون 2 سالشه ولي بچه ها با قلباي مهربونشون همه چي رو درك مي كنن
دوست ندارم ناراحتي بهترين دوست خوبمو بينم
نبينم ديگه گريه كني ها مگه خواهرت (كه من باشم)مرده
زود با يه پست خوب و خوشحال كننده بيا بدو بدو


سلام معصومه جون مرسی از همدردیات دوست خوبم ولی واقعا" نمیدونم چیکار کنم حالم خیلی خیلی خرابه اعصابم داغونه مغزم داره منفجر میشه هر چی هم میخوام به خودم کمک کنم بدتر میشه
بازم مرسی عزیزم خیلی دوستت دارم
مامان آراد
29 آبان 90 13:22
سلام مریم جون ...
الهی بمیرم دلت خیلی پر شده..
بچه ها بعضی موقعها الکی بهونه میگیرن..
خودتو ناراحت نکن..


مرسی عزیزم آره میدونم ولی خیلی دل نازک شدم
مامان آريا
30 آبان 90 10:09
عزيزم خيلي از اين حالتي كه داري ناراحتم خيلي دوست دارم كمكت كنم ولي نمي دونم چه جوري فقط مي دونم زمان تنها راه حله چون خودم تجربش كردم يه بار فكر كنم برات گفتم بازم مي گم تا شايد آروم تر بشي من يه خواهر كه هميشه سنگ صبورم بود يه خواهر زاده شيرين زبون 6 ساله و يه پدر كه تكيه گاهم بودو توي يك سال از دست دادم پس بدون منم درد دارم منم دلتنگي دارم بدون خيلي خيلي خوب دركت مي كنم براي همينه كه مي گم اگه خودت بخواي مي شه كه صبور تر بود مي شه با غم نبود برادرت كنار بياي فقط كافيه كه خودت از ته ته ته دلت بخواي اميدوارم به اون باور برسي و روحيتو درست كني


میدونم فدات شم. خدا بیامرزتشون! شایدم خودم نمیخوام نمیدونم فقط میدونم دارم همه رو اذیت میکنم
مامان آريا
30 آبان 90 10:09
خصوصي
مامان کيانا
30 آبان 90 11:14
سلام عزيزدلم...بميرم واسه دلتنگيهات که چاره اي جز صبر نداره.....خدارو شکر که دخمل گلي مثل روشا وهمسر مهربوني داري که ميتوني روي محبتشون حساب کني.....يادته از بازي چشم تو چشم نوشتي......اين بازي باعث ميشه همه عشقي که بين تو ودخترته از چشماتون به هم برسه وباعث بشه همه غمارو حتي شده چند لحظه هم فراموش کني...هميشه به ياد تو وغم دل مهربونت هستم...هردوتونو ميبوسم

فدات شم عزیزم مرسی از دلگرمیات با هات موافقم همه غمها چند لحظه فراموش میشه ... کاش همیشه فراموش میشد
saba-sara
30 آبان 90 17:53
salaaaaaaaaaaam, maryam jan chetori? ishalla ke khubo sare hal bashi .bebakhshid ke age dir be dir sar mizanim, akhe dargire madrese hastim, emtehana aslan forsate kario behemun nemidan, rosha joon ro az tarafe ma kheyli bebus


سلام به دوستای دوقلوی خودم! هر جا هستید موفق باشید
سارا
30 آبان 90 19:36
سلاممامان مهربون خوبيد؟
من تازه وبلاگمو درست كردم خوشحال مي شم بهم سر بزنيد



سلام عزیزم بهتون تبریک میگم حتما" میام پیشت عزیزم
مامان آريا
1 آذر 90 8:41
سلام عزيزم عشق خاله روشا جون چطوره بوس بوس بوس براي دوتاتون
يه خصوصي


سلام به دوست باوفا و مهربونم. مرسی ما به لطف مهربونیای شما خوبیم...
مدرسه ی مامان ها
1 آذر 90 15:29
سلام مامان عزیز
از حضور پرمهر شما در مدرسه ی مامان ها سپاسگزاریم، بهتون تبریک می گیم
شما به عنوان سومین مامان فعال ماه گذشته ی مدرسه انتخاب شدید، آرزو می کنیم که نزد خداوند متعال هم فعال و نمونه باشید


سلام خوشجالم کردید باعث افتخارِ منه! ممنون که به ما سر زدید
مامان آريا
1 آذر 90 15:47
خصوصي
مامان آريا
2 آذر 90 8:26
بيشترازديروز كمترازفردا بيشترازخودم کمترازخدا قشنگترازخورشيد عميق ترازدريا دوستت دارم



قربونت بشم مهربون ما هم خیلی خیلی خیلی دوستت داریم
مدرسه ی مامان ها
2 آذر 90 18:22
سلام مامان عزیز روشا ببخشید اگه ناراحتتون کردیم، شاید اون شب در رفتار با روشا جون یه کم بی دقتی کردید اما اولین کاری که باید بکنید اینه که باید سعی کنید خودتون رو ببخشید. فکر کردن به گذشته خوبه اما برای عبرت گرفتن در آینده نه اینکه در همون گذشته متوقف بشید و غصه زمان و فرصت از دست رفته رو بخورید و از آینده غافل بشید. پس قدم اول بخشیدن خودتونه و قدم بعد تلاش برای تکرار نکردن و جبرانش در آینده تنها چیزی که به آدما آرامش میده یاد خداست که آرامش بخش دل هاست، سعی کنید ارتباطتون رو با خدا قوی تر کنید تا آرامش قلبی بیشتری پیدا کنید. یک روز امام باقر علیه السلام به یکی از یاران خود رو کرد و فرمود: آیا می خواهی دعایی را به تو یاد بدهم تا در شرایط سخت زندگی آن را بخوانی؟ آگاه باش که ما هرگاه در شرایط سختی قرار می گیریم این دعا را می خوانیم: يَا كَائِناً قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَ يَا مُكَوِّنَ كُلِّ شَيْءٍ وَ يَا بَاقِي بَعْدَ كُلِّ شَيْءٍ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بي ( در اینجا رفع گرفتاری خود را از خدا می خواهی) ای کسی که قبل از همه چیز بوده ای، ای آفریننده ی همه چیز، ای که بعد از فنا شدن همه چیز باقی خواهی بود بر محمد و آل محمد درود فرست... توکلتون به خدا باشه، قلبی آرام و عمیق مثل دریا رو براتون آرزو می کنیم
مدرسه ی مامان ها
2 آذر 90 18:23
نظر خصوصی
تینا
5 آذر 90 15:55
مریم میدونم که روزهای سختی داری میگذرونی و اینم میدونم که ازم هیچ کاری برات بر نمیاد ....
فقط امیدوارم هر چه زودتر روحیه تو بازسازی کنی مطمئن باش روشا حتی اگه جلوش گریه نکنی باز غمتو میفهمه ....

دعا میکنم زود زود خوب شی دوست خوبم میدونم سخته اما سخت هم ممکنه !



سلام مرسی از دعای قشنگت منم امیدوارم