خدایا به ما هم برف بده...
نازگلکم!
مامانی من میدونی که ما شبا کلی داستان داریم موقع خوابوندن شما قبل از خواب که حتما" مسواک میزنی والان ٢ شبِ که نمیذاری من برات مسواک بزنم و خودت دندونات رو مسواک میزنی و من با هزار دوزو کلک مسواک میشم و به جای مسواک باهات حرف میزنم تا بتونم اون مروارید خوشگلا رو تمیز کنم
بعد هم جیش و پوشک و میریم توی تخت ...چراغها که خاموش میشه سوالهای روشا هم شروع میشه که: الان خورشید کجا رفته؟ چرا رفته پشت کوه؟ چرا روزها خورشید میاد وشبها ماه میاد تو اسمون ؟چرا پدر خروپف میکنه ؟و.....
وقتی سوالها تموم میشه به من میگی خیلی بامزه ای و واسه خودت میخندی منم که میخندم میگی شما خیلی مهربونی ... بعد میریم سراغ قصه که البته خودت میگی کدوم قصه بعضی وقتها هم میخوای ادای پدر در بیاری میگی منم رفتم شرکت خسته شدم خرپف میکنم ....
وقتی میخوای کارایی که اطرافیانت میکنن، رو انجام بدی خودتو جای اونا میذاری، مثلا" میگی وقتی پویان شدم میرم مدرسه...وقتی پدر شدم میرم شرکت وقتی مامان شدم آرایش میکنم !!!
وقتی کار دارم یا شما یه کار بد کردی و من بات سرو سنگین شدم میگی مامان مهربون باش به من احترام بده...یه روز که مامانی حمام رفته بود تا من و دیدی گفتی الان باید بگم صبح به خیر!من هیچی نگفتم ! دوباره گفتی الان باید بگم عافیت باشه...
آخ که من کم میارم پیش زبونِ شیرنت مامانی و بعضی وقتا که میخوام جدی باشم با این شیرین زبونیات نمیذاری و منو میخندونی وقتی که موفق شدی میگی مامان خیلی مهربونه...
مامانم شما خیلی مهربونی ومهربونی مامان در برابر دل مهربون شما هیچی نیست کاش دلامون به همین قشنگی میموند کاش دوران کودکیمون طولانی تربود و بیشتر عمرموم کودک بودیم ...کاش!
دخمل بامزه ی من هرازگاهی یاد مشهد می افتی و میگی تاشکی بازم با هواپیما میرفتیم مشهد تاشکی باز میرفتیم هتل غذا بخوریم ، تاشکی با ماشین بریم تهران ویکی از چیزای مورد علاقه ات هم غذا خوردنِ بیرونِ و ویار میکنی بریم بیرون شام بخوریم...
دختر ناز مامانی زمستونم اومد وشما همچنان منتظر برفی و هیچ خبری از برف و بارون نیست توی تلویزیون که برف میبینی میگی تاشکی بریم اینجا من میگم مامان اونجا خیلی دوره به خدا بگو تا اینجا هم برف بیاد بعد با اون صدای معصوم و نازت میگی خدایا به ما هم برف بده بعد با هم میگیم الهی آمین ...
به امید اون روز که یه برف حسابی بیادو3تایی بریم آدم برفی درست کنیم ... خداروشکر یه پدر با حوصله و با ذوقی داری که عاشق این جور کاراست فقط میمونه لطف خدای مهربون ...