دوتا شاخه گل...
گل قشنگ ما!
گلدونه من دوباره میخوام از قشنگیات واز شیرین زبونیات بگم ،از این همه فهمت بگم که منم به فکر وا می داره که آیا منم اینطوری بودم واین حرفارو میزدم ولی فکر نمیکنم به باهوشی شما بوده باشم... این دیگه به همه ثابت شده بچه های این دوره خیلی با ما فرق دارند و من عاشق این تفاوتت هستم...
چند روز پیش با هم داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم که آقاهه برای نامزدش یه عالمه گل خرید و براش آورد تا گلارو دیدی گفتی اوووووو...چقدر گل ...تاشکی برای منم گل بیاره...گفتم برای شما هم گل میارن مامانی ...شما گل دوست داری،گفتی بله...
پدر که تلفن کردخونه بهش گفتم چی گفتی پدر هم کلی خندید و قربون صدقه ات رفت ولی وقتی از شرکت اومد سوپرایزمون کرد و برامون ٢تا شاخه گل خریده بود ...من بیشتر از شما ذوق کردم آخه عاااااااااشق گلم !کلی خوشحالی کردم ...
وقتی از پدر گل رو گرفتی پدر بوست کرد شما هم گفتی مامان حالا باید با پدر عروسی کنم....................
وای مامانی واقعا" نمیدونم چه جوری این چیزارو یاد میگیری و بهم ربط میدی مثل قدیما که میخواستی خواستگاری بری با اینکه ما اصلا" حرف خواستگاری جلوی شما نزدیم ...خیلیم اهل سریال و تلویزیون نیستیم ...ولی شمایی دیگه!!!!
هرچی هست که !با پدر کلی ذوقتو کردیم و از دست این زبونت خندیدیم که ایناچیه شما میگی شما هم میخندیدی و میگفتی حالا باید با شما عروسی کنم.....
فردا صبحش با همدیگه رفتیم حمام ...حمام رفتن با شما یکی از لذت بخش ترین کارهایی که با هم داریم و خیلی بهمون خوش میگذره وقتی شستمتت گفتم به به حالا دیگه جون میدی من بخورمت از بس که دوستت دارم میخوام دوباره بری توی دلم...
شما هم گفتی نه منو نخور من تخلم...دوباره منو خندوندی گفتم تلختم خوشمزه است ولی شما خیلی شیرین و خوشمزه ای شما هم گفتی آره من تخل نیستم دلستر پدر تخله...آخه پدر برای ما دلستر طعم دار میگه برای خودش تلخ و شما اصلا" مزه ی دلسترشو دوست نداری...
بازم کلی از دستت و اینکه چیو کجا بگی کلی خندیدم و یه ماچ محکم!!!!
عزیزم ممنونم که باعث میشی مامان از از زندگیش ...از با تو بودن ...لذت ببره وهمیشه خداروشکر کنه که گلی مثل شمارو بهمون داده !
باگرمای دستت گرمم میکنی با مهربونیات عاشقم میکنی با اون دل کوچیکت دلگرمم میکنی با نگاهای قشنگت بهم جون میدی...
پس بدون که با تمام وجودم دوستت دارم...