روشاروشا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه سن داره

برای دخترم روشا

تشکرم...

1391/2/17 0:47
نویسنده : مامان مری
652 بازدید
اشتراک گذاری

بهارزندگی من!

دختر قشنگم الان که دارم برات مینویسم توی خواب ناز هستی ...بخواب عزیزم که من همیشه برات بیدارم...

این چند روز هوا بعدازظهرا بادو بارونی میشه وما نمیتونیم دخترمون رو به پارک و گردش ببریم به خاطر همین یه روز با هم رفتیم شهربازی سرپوشیده وهرچی دلت خواست بازی کردی اما من یادم رفت دوربین ببرم ازت عکس داشته باشم...

10.gif 

یه روز بعدازظهر که داشتم باقالی تمیز میکردم اومدی گفتی منم کمک کنم ...گفتم البته...با خوشحالی شروع کردی به پاک کردن و خیلی با دقت پوست باقالی رو در میاوردی بعدم شروع کردی به بازی کردن با باقالیا...وقتی که تموم شد گفتی تشکرم به من زحمت کشیدی! وخیلی مودبانه ازمن تشکر کردی...

مادرجونی و پدر جونی  فردا عازم خونه ی خدا هستن...مادرجون ازحالا و هنوز نرفته برات دلتنگی میکنه ومیگه چه جوری دخترمو دوهفته نبینم منم ازحالا دلم گرفته...آخه میدونی که من چقدر مامانیم!!!

امروز دایی علی ٢٣ ساله شد وما این چندروز حال خوبی نداشتیم...منم جمعه به تعداد روز تولدش غذا براش خیرات کردم هم به خاطر خوابی که خاله تینا دیده بود هم اینکه دوست داشتم روز تولدش اینکارو براش انجام بدم وبهش بگم همیشه توی قلبمی و .... 

ziba

چندشب پیش وقتی از قنادی سر کوچه ی عزیز اینا رد میشدیم دوباره چشمت خورد به کیک و توضیح اینکه هرکی تولدش پدرش میاد براش کیک میخره...پدرم گفت کی تولد دختر من میشه بیام براش کیک بخرم ؟شما هم گفتی 10 تیر!!!من و پدر با تعجب نگات کردیم گفتیم چی!!! گفتی تولدم 10 تیرِ دیگه!!!

 

وقتی ازم میپرسیدی تولدت کیه منم میگفتم 10 تیر باورم نمیشد که یادت مونده باشه و به خودم تحویل بدی! خونه ی عزیز اینا هم شما گیر دادی به مادربزرگ که بیا موهاتو آراشگا (آرایش)کنم بهش میگفتی موهاتون خیلی زیبا نیست و به قول خودت زیباش کردی...

 

زیبای من! پدر باید چندروز دیگه دستشو عمل کنه تا کیستی که زیر پوستش دراومده  پاتولوژی کنن تا معلوم بشه که چیه ! مامان دلشوره داره وبه خودش امید میده که چیزی نیست ...واز خدا میخواد حافظش باشه ...

میدونم خیلی پراکنده برات نوشتم ولی ایشالا تا پست بعدی درگیریای فکریم کمتره بهتر برات مینویسم ولی میخوام بگم که هر روز که میگذره بیشتر بهت وابسته میشم و نمیخوام یه لحظه هم ازت جدا بشم و همچنان عاشقانه دوستت دارم...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

مامان وندا
17 اردیبهشت 91 2:24
الهی قربونت برم خاله جون که اینقدر باهوشیمامانی با این هوش دخملمون تولدش سنگ تموم بذار
ایشالا که دست شوهرتون خوب بشه و مشکلی نباشه، توکل به خدا


خدا نکنه عزیزم ممنونم از لطفت
چشم حتما" ماییم و این یه دونه دختر
ایشالا توکل به خدا


مامان نوژا
17 اردیبهشت 91 11:12
سلام دوست گلم امیدوارم همه چی ختم به خیر بشه

مرسی عزیزم منم امیدوارم
مامان آريا
17 اردیبهشت 91 12:56
عزيزم اول از همه بابته برادرت مي گم كه خدا رحمتش كنه بهترين كارو براش انجام داري كه براش خيرات دادي اميدوارم به روحش برسه و هميشه روحش در آرامش باشه
در مورد مامانيت هم اميدوارم به سلامتي برن و برگردن پيشت چشم به هم بزني دو هفته تموم شده تو هم خودتو سرگرمه كاراي برگشتشون كني زود برات مي گذره
در مورد شوهري هم اميدوارم كه چيزه مهمي نباشه و خيالت راحت راحت بشه عزيزم يه نذري بابتش بكن دلت قرص باشه و به خدا تكيه كن
الهي خاله قربونت برم كه اينقدر تو ماهي و شيرين زبون قربونه اون چشمات و نگاهه مهربونت كه توي عكس آدم دلش مي خواد بچلونتت
منتظره پست بعدي با خبراي خوب خوب هستم گلم


برای تمام دلگرمیات ممنونم عزیزم با اینکه ندیدمت ولی دلسوزیات و همدردیات و مهربونیات توی قلبم میشینه وباور میکنم که ازته قلبت همدردی میکنی
همیشه به روشا لطف داری خیلی دوست دارم آبجی گلم
عمه زینب دانیال
17 اردیبهشت 91 22:55
سلام به دختر گل ما.
مریم جان انشاالله که قسمت خودتون بشه و با روشا برین مکه.
انشاالله پسرخاله عزیزمونم با عملی که انجام میده خوب خوب میشه وجای نگرانی نیست.مافقط دعا میکنیم.
خدا برادرتونم رحمت کنه.درسته جاش براتون خیلی خالیه و خیلی تحملش سخت.
خدا به شما ها سلامتی بده.
بوس


ممنون عزیزم ایشالا
بابت دعاتون هم ممنونم منم امیدوارم چیزی نباشه
خدا رفتگان شمارو هم بیامرزه عزیزم سلامت باشی
عمه زینب دانیال
18 اردیبهشت 91 15:21
ما آپیدیم
مامان آريا
19 اردیبهشت 91 10:24
Xماهم خيلي دوستون داريم عزيزم


تینا
20 اردیبهشت 91 19:31
سلام مریم جونم امیدوارم که این سفر برای مامان و بابات تسلا دهنده درد و غمشون باشه و به سلامتی برگردن... ازت ممنونم که تنهایی روز تولد علی عزیز براش خیرات دادی ... مطمئنم به داشتن خواهری مثل تو افتخار میکنه نکران دست پدر هم نباشین هیچی نیست ایشالا ! قربونت برم خاله که 10 تیرو برای ما خاطره برانگیز کردی ... نمیدونی روزی که به دنیا اومدی چقدر هیجان انگیز بود
مادر سامان
22 اردیبهشت 91 0:09
دوستون دارم به فکرتون هستم مطمین باش.
فروغ
22 اردیبهشت 91 1:18
مریم گلم سلام عزیزکم ببخشید دیر اومدم شرمنده باور کن از صبح که بیدار میشم یه عالمه کار دارم که انجام بدم و این شیطون بلا وقت منو حسابی پر کرده دارم سعی میکنم یه گالری نقاشی برای خودم باز کنم و سرگرم بشم تا از این یکنواختی خانه داری در بیام آخه تا پارسال شاغل بودم. عزیزم دوست مهربون و خوشگلم نگران حال همسرت نباش توکلت به خدا باشه ان شالله خوب میشه و مشکل خاصی نیست. چقدر عکسای روشا رو دوست داشتم خیلی خوشگلن اونائی که گذاشتی بالای صفحه و از همه خوشگل تر مامان روشا اسفند یادت نره برای خودت دود کنی. راستی عزیزم یکم بیشتر در مورد پروژه برگذاری تولد واسم بگو شاید بتونم کمکت کنم اگه خواستی تلفنی هم میحرفیم. یکم تجربه دارم با اون تولد دسته جمعی کلی تجربه کسب کردم. اگه بخوای جزئیاتش رو در اختیارت میذارم. فعلا بای و بوس.
بابای دوقلوها
22 اردیبهشت 91 9:27
کردم از علم سوال می توانی آیا معنی مادر را بهر من شرح دهی گفت نی نی هرگز من برای این کار منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم قدرت شرح وبیان کم دارم ......................................... روزتان گلباران
مامان وندا
23 اردیبهشت 91 2:17
بی محبت مادر/ یک قنات بی آبم مثل راه بی مقصد / مثل عکس بی قابم بی محبت مادر / از شکوفه ها دورم یک کبوتر بی بال / یک چراغ بی نورم بی محبتِ مادر / چون لبان بی لبخند ساکتم و غمگینم / مثل بلبلی در بند بی محبت مادر / در دلم صفایی نیست از بهار در قلبم / هیچ رد پایی نیست روز مادر بر شما مبارک
مامان آريا
23 اردیبهشت 91 11:23
یاس ها عطرشان را از بوی تن تو به عاریت می گیرند. شبنم، گل واژه اشک های توست ای شقایق دشتستان صبوری؛ ای هم آغوش پروانه ها؛ ای صفای گل سرخ؛ ای نرگس عشق؛ ای اقاقیای محبت؛ تو شمیم گل محمدی و رایحه گل نسترنی. مادر، تو از همه گل ها زیباتر و از همه آنها خوش بوتری، در سالروز یاد تو، عطر همه گل های شکفته را نثار وجودت می کنم. روز مادر مبارک
مامان محمد جون
23 اردیبهشت 91 17:10
روز مادر به شما مامان گل مبارک
مهدیه
24 اردیبهشت 91 13:55
خسته ام فردا نگاهت را برایم پست کن / یک بغل حال و هوایت را برایم پست کن گوشم از آواز غمگین سکوت شب پراست / لطفا آن لحن صدایت را برایم پست کن سلام دوسته من خیلی وقته بهم دیگه سر نزدی منتظر حضور سبزت هستم فوق العاده بود
مامان رهام
25 اردیبهشت 91 10:32
عزيزم اين پستت و كامل نخوندم متوجه شدم مشكل همسرتو اميدوارم چيز مهمي نباشه
سارا /مامان صبا ناناز/
27 اردیبهشت 91 12:17
سلام عزيزانم ببخشيد خيلي وقته كه نيومدم يه مقدار درگير بودم روشا جونم دوستت دارم عزيزم از دور بوسسسسسسس ابدارررررررر