این روزای دختر من!
عروسک قشنگم
تو پست تولدت خیلی نتوستم از همه ی کسانی که بهمون کمک کردن تشکر کنم برای همین اینجا از همه به خصوص دختر داییای پدر که روز قبل از تولد اومدن خونمون و کلی کمک کردن از خاله سایه که روز تولد خیلی کمک کرد و از عزیز که فردای تولد اومد خونمون حسابی کمک کرد (نمیدونی مامان خونمون چه شکلی شده بود البته یه عکس از پایان تولد گرفتم که برات یادگاری بمونه) از خاله مری گل بابت کیسه ی گیفتا تشکر میکنم ....دسته گل همگی دردنکنه
بریم سراغ گل دخترم واندراحوالاتت باید بگم که چندروز عمو مهدی اومده اینجا...برای تولدت به خاطر عمل پاهاش نتونست بیادولی الانم بدون خاله تینا و آنیتا اومده روزی چندبار سراغشون رو میگیری و میگی چرا نیوردیشون...عمو هم توضیح میده ولی شما باز میپرسی.....یه شب که خونه عزیز اینا بودیم باباجون میخواست سفارش غذا بده که شما رفتی تو گوش عمو مهدی گفتی که :عمو مهدی بگو پیتزا بخریم...
عمو هم گفت امشب پیتزا بخریم...روشا به من چیزی نگفت من خودم پیتزا میخوام البته همه کلکتو فهمیدن و پدرم چیز ی نگفت اخه دوشب قبلش پیتزا خورده بودیم و پدر راضی به پیتزا نبود که با این کار شما پدرم راضی شد
عمو باید یه سری ورزش برای پاهاش انجام بده که شما هم مرتب چشمت بهشه و میخوای مثل عمو ورزش کنی یا اگه عمو آب بخواد تند میپری تو آشپزخونه تا خودت براش آب ببری
یه شب تو راه برگشت به خونه به پدر گفتم روشا چقدر مهدی رو دوست داره...که شما گفتی آخه مامان من خیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی عمو مهدی رو دوست دارم(خیلی رو همین قدر کشیدی).....جای خاله تینا و آنیتا جونم خیلی خالیه
یه مدت بود وقتی از خونه مادرجون اینا میخواستیم بیام خونه کلی گریه میکردی که شب اینجا بمونیم و حسابی همه رو ناراحت میکردی...یه شب پدر بهت گفت به خاطر این رفتار بدت فردا تنبیه میشی و از بیرون و پارک خبری نیست....منم کلی با تعجب به پدر نگاه کردم ولی چیزی نگفتم
فردا که با پدرصحبت میکردم گفتم این جور رفتارا زوده روشا الان مفهوم این جور تنبیهارو نمیفهمه...بریم بیرون ولی خونه ی کسی نریم که پدر رو حرف خودش بود....خلاصه اونروزو خونه موندیم و هرچی شما میگفتی بریم بیرون پدر میگفت نه ...امروز شما به خاطر رفتارات خونه ی مادرجون تنبیه شدی و بیرون نمیریم
فردا شبش که رفتیم خونه ی مادرجونی من خیلی منتظر عکس العملت بودم که ببینم چیکار میکنی ...که باکمال تعجب دیدم وقت خداحافظی ازهمه خداحافظی کردی و بی هیچ حرف و سخنی راهی خونه شدی....الهی بمیرم برات فکر کنم خیلی بهت سخت گذشت تو خونه موندنت !ولی هرچی بود که موثر بود
قربون دختر حرف گوش کنم بشم من! راستی بعداز تولدت یکی ازعکساتو بزرگ رو شاسی چاپ کردیم که خیلی قشنگ شده.... هردفعه تو هر پستت از عکسای آتلیه ات عکس میذارم
......مامانی عاشقتم