منظورم اینه که ....
نازگلک مامانی!
دختر قشنگم خیلی وقته برات ننوشتم وبابت این تنبلی ازت عذر خواهی میکنم...مثل خودت که تا یه کار اشتباه میکنی سریع میگی ببخشید...اگه من هنوز ناراحت باشم با تعجب میگی اِِِِِِِ من که عذرخواهی کردم...
هم به خاطر ماه رمضون و روزه گرفتن خیلی حال و حوصله ندارم هم خودم به دلایلی شرایط روحی خوبی ندارم...شاید تا آخر ماه رمضونم نتونم برات بنویسم! میدونم که مامان و درک میکنی دختر قشنگم ....
یه روز برده بودمت حمام که یه دفعه دستم خورد توی چشمت...شما با ناراحتی گفتی مامان چیکار میکنی دستت خورد تو چشمم دردم گرفت حالا خدا ناراحت میشه...گفتم وا ! خدا چرا باید ناراحت بشه؟ من حواسم نبود! گفتی نه منظورم این بود که چشمم ماله خداست ، خدا هم میگه نباید چشمت درد بیاد مثل برنج که ماله خداست!!!!!!!!!تازه متوجه شدم که جریان از چه قرارِِ آخه بعضی وقتا که رعایت نمیکردی و برنج از بشقابت میریخت بیرون بهت گفتم برنج برکت خداست باید مواظب باشیم تا حیف نشه.....
حالا یه دفعه چرا این دوتا موضوع رو بهم ربط دادی نمیدونم اما برام جالب بود..وجالب تر اینکه از وقتی گفتم برنج برکت خداست و آدمهای زیادی زحمت میکشن تا به دست ما برسه مرتب دور بشقابت رو جمع میکنی و وسط بشقابت میذاری که از بشقابت بیرون نریزه!!!
روزهای اول ماه رمضون که فقط برای شما غذا می آوردم میگفتی چرا خودتون نمیخورین منم میگفتم که روزه ام بعد شما قهر میکردی و میگفتی من نمیخورم کلی برات توضیح میدادم تا راضی بشی و بخوری ولی الان دیگه با این قضیه کنار اومدی...وقتی غذات تموم میشه میگی منم روزه ام
وقت نماز خوندن نمیدونی چه عرفانی میشی وقشنگ دستاتو رو به آسمون میگیری و یه چیزایی با خودت زمزمه میکنی .....وقتی چادرتو سرت میکنم میخندی میگی پیرزن شدم...میگم نه مامان پیرزن نشدی نگو پیرزن بعد به یه خانوم مسن مثل مادربزرگ میرسی میگی پیرزن ناراحت میشن...میگی باشه پس حاج خانوم خوبه؟ میگم آره گلم بگو حاج خانوم!!!!
آخه تو مراسم سال دایی علی ، زنعموی من و خواهراشون که همشون مسن بودن باهم اومدن خونه ی مادرجونی شما که منتظر بودی بینشون یه بچه ببینی با ناراحتی گفتی ااااااااااه همشون پیرزن هستن که!!! ما هم کلی خجالت کشیدیم و مادرجون مرتب میگفت بچم منتظر یه بچه بیاد خونمون!!!
بعداز نماز خوندنت مرتب خدارو شکر میکنی میگی خدایا شکرت به همهی نعمتات...بعد میگی شکرت که مامانم رو بهم دادی ، پدرمو بهم دادی و اسم تمام کسانی رو که میشناسی میاری و به خاطر بودنشون خداروشکر میکنی
فقط کافیه بامن حرف بزنی و من متوجه نباشم مثل وقتایی که دارم با تلفن حرف میزنم یه دفعه با ناراحتی میگی اِِِِِِِِِ من باشما هستم !اصلا" حواستون به من نیستااااا!!!
آخه قربونت بشم ..مگه با این کارت دیگه هوش و حواس برام میذاری....عاشقتم شکرانه ی زندگیم